استفاده متفاوت از وسایل خانه
چشمم به میز و صندلی دیانا افتاد. در همان حالتی قرار داشت که هر میز و صندلی دیگری می توانند قرار داشته باشند. با خودم فکر می کردم یعنی با این میز و صندلی نمی شود کار دیگری کرد یا یک بازی جدید؟ همه چیز خیلی فی البداهه پیش می رفت. صندلی و میز را وارونه کردم و به دنبال یک وسیله برای بازی به اتاق دیانا رفتم چند تا توپ آوردم و دخترکم هم همراه من آمد. از یک فاصله مناسب برای دیانا توپها را به روی میز پرت می کردیم تا به قسمت وسط آن برخورد کند و یا توپها را به داخل حفره زیر صندلی قل میدادیم تا عبور کند. اینطور شد که من وسایل اطرافم را در حالتی غیر از فرم متعارف آن قرار میدادم و از دخترم می پرسیدم خوب حالا این چی شد؟ و گاهی خودم جواب میدادم...